بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
از همان ابتدایی ترین احساس
داده ام دل به کاری که با من نیست
دخترم ، دختری بی صدا ، جایم ...
در حـوالـیِ بـازارِ آهـن نیست
خسته ام ، سایه ای با نگاهی پیر
ذره ای روح و راحی در این تن نیست
پیش از این آرزویم بهشتی بـود
وعده گاهی که لایـقِ زن نیست
روحِ من روز و شب در تدارکِ راهی ...
جانِ من! خودکشی راهِ مردن نیست
از خودم از خدا هم گلایه ها دارم
حرف هایی ...ولی جای گفتن نیست
فاطمه حسینی
اشتراک